اول حرف و بعد ابزار

<p>                حجت الاسلام علیرضا پناهیان | وقتی در دوران نوجوانی می‌شنیدم که کسی نویسنده است، از خودم می‌پرسیدم که آیا عنوان نویسندگی می‌تواند فرد را معرفی کند؟ نویسنده حتماً باید حرفی برای گفتن داشته باشد. بعد از خودم می‌پرسیدم چنین فردی چه حرفی دارد که آن را می‌نویسد؟ اگر موضوع حرف‌هایش مشخص شود، بهتر می‌توان او را شناخت. مثلاً کسی تاریخ را مطالعه کرده و در همین زمینه می‌نویسد. یا کسی درباره‌ی مباحث عرفانی فحص کرده و عرفانی می‌‎نویسد. به نظرم رسید که اگر نویسنده‌ها را با دارایی اصلی‌شان، که در نویسندگی تجلی پیدا می‌‎کند، معرفی می‌کردند، با افراد بهتر آشنا می‎‌شدیم.
متن خبر

                حجت الاسلام علیرضا پناهیان | وقتی در دوران نوجوانی می‌شنیدم که کسی نویسنده است، از خودم می‌پرسیدم که آیا عنوان نویسندگی می‌تواند فرد را معرفی کند؟ نویسنده حتماً باید حرفی برای گفتن داشته باشد. بعد از خودم می‌پرسیدم چنین فردی چه حرفی دارد که آن را می‌نویسد؟ اگر موضوع حرف‌هایش مشخص شود، بهتر می‌توان او را شناخت. مثلاً کسی تاریخ را مطالعه کرده و در همین زمینه می‌نویسد. یا کسی درباره‌ی مباحث عرفانی فحص کرده و عرفانی می‌‎نویسد. به نظرم رسید که اگر نویسنده‌ها را با دارایی اصلی‌شان، که در نویسندگی تجلی پیدا می‌‎کند، معرفی می‌کردند، با افراد بهتر آشنا می‎‌شدیم. بعدها شنیدیم که می‌گفتند فلانی فیلم‌ساز است. این هم عنوان مبهمی است. اگر فلان فیلمساز در موضوع خاصی توانایی دارد، بهتر است به آن توانایی معرفی شود. واقعیت این است که اگر کسی حرفی نداشته باشد و بعد فیلم‌ساز یا نویسنده یا سخنور شود، در مقام تولید اثر دچار ابهام و اشکالات اساسی خواهد شد. یکی از آن اشکالات این است که کار پرمغزی ارائه نخواهد کرد و هر موضوعی را به جای اینکه تجلی بدهد و شکوفا کند و ابلاغ کند، تخریب خواهد کرد. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که «شهید آوینی» پیش از اینکه یک انقلابی باشد، یک فیلم‌ساز بود. ایشان فردی انقلابی و جهادی بود و حرف‌هایی داشت. گاهی آنها را می‌نوشت و گاهی به تصویر می‌‎کشید. بنابراین همه‌ی کسانی که می‌خواهند در یکی از حرفه‌های رسانه‌ای قرار بگیرند، ابتدا باید جایگاه فکری و اندیشه‌ای خودشان را مشخص کنند و انگیزة سخن گفتن‌شان، و آن حرفی را که برای زدن دارند، مشخص کنند و بعد از این حرفه استفاده کنند. به نظر بنده این جشنواره، نوبت را به این داده که هرکسی حرفی عمّارگونه دارد، آن را با استفاده از این ابزار رسانه‌‎ای بگوید. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید: «نصیحت غریزه‌ی‌ مؤمن است» یعنی مؤمن به طور غریزی تبلیغ می‌کند؛ نه اینکه احساس وظیفه کند. اصلاً مؤمن نمی‌تواند ساکت بنشیند و حرفش را نزند. اگر کسی که زدن حرف درست برای او جنبه‌ی غریزی پیدا کرده، نزدیک رسانه شود، این ابزار را به خدمت خواهد گرفت.رهبر معظم انقلاب در دیدار با سفرای ایران فرمودند که حرف تازه‌ی جمهوری اسلامی را به مردم جهان برسانید. مخاطب اصلی این سخن رسانه‌‎ها هستند. متأسفانه این حرفِ تازه از سوی بسیاری از افراد که انتظار می‌‎رود آن را درک کرده باشند، درک نشده است. کسی که این حرف تازه را درک کند، باید انگیزه پیدا کند برای گفتن، و بعد از اینکه انگیزه پیدا کرد، باید تبدیل به یک غریزه شود. وگرنه او و هنرش همراه همه آثار وجودی‌اش در دل تاریک تاریخ غرق و دفن خواهند شد. حرف تازه‌ی جمهوری اسلامی برای مردم جهان چیست؟ این سؤالی است که هرکسی باید آن را بی‌مهابا از خودش بپرسد. کار به جایی رسیده که انسان علاقه‌مند است از کسانی که حرفی برای گفتن ندارند اما می‌گویند، و از کسانی که حرفی دارند و حرفشان تکرار سخنان تهوع‌آور تمدن غرب است ابراز تنفّر و بیزاری کند. بنده از سر سوز و از سر عشقی که شما به کلمة مقدس «عمار» داشتید، دارم این مطالب را به شما تقدیم می‌کنم. این حرفی است که امروز باید در بین ما مطرح و تکرار شود. گوهر مرکزی حرف تازة جمهوری اسلامی یک کلمه بیشتر نیست و آن «ولایت فقیه» است. حرف تازة جمهوری اسلامی نه عدالت است و نه معنویت، نه اسلام است و نه تشیّع، نه انسانیت است و نه قرآن کریم، نه خداست و نه پیغمبر، نه امامت است و نه هیچ‌یک از مفاهیم دینی از قبیل اخلاق و عرفان و هر نوع کلمه‌ی مقدس دیگر. حرف تازه‌ی جمهوری اسلامی این است که تنها با ولایت فقیه در یک جامعه، تمام این حرف‌های خوب تحقّق‌یافتنی، اجراشدنی و تجلّی‌یافتنی است. بدون ولایت فقیه، تمام این سخنان و مفاهیم را می‌شود تحریف کرد. بدون ولایت فقیه، هیچ سخن حقی اجراشدنی نیست؛ هیچ آرزوی زیبایی تحقّق‌یافتنی نیست. در وصیت‌نامه‌ی شهدا بعد از یاد اباعبدالله (علیه‌السلام)، به طور متوسط هر شهید چهار مرتبه بر پیروی از ولایت فقیه تأکید کرده است. چند هنرمند در کشور ما هست که ربط بین اباعبدالله‌الحسین (علیه‌السلام) و ولایت فقیه را به‌خوبی فهمیده باشد و میزان اهمیت این دو مفهوم را در این تناسبِ مساوی درک کرده باشد؟ اگر ما می‌گوییم جامعه‌ی مهدوی جامعه‌ای است که می‌خواهد همة خوبی‌ها را محقّق کند، جامعه‌ی ولایت فقیه هم جامعه‌ای است که مقدمه‌ساز آن جامعه خواهد بود. امام زمان (علیه‌السلام) ولایت را مستقر می‌کند و همه خوبی ها از جمله عدالت، برکت و… ثمرة تحقّق ولایت است. در این زمان هم هیچ مفهوم خوبی در جهت مقدمه‌‎سازی، بدون تحقق مفهوم ولایت فقیه به کار گرفته نمی‌‎شود و در جامعة مقدمه‎‌ساز تثبیت پیدا نمی‌کند.کاش ما مانند صهیونیست‌ها که نسبت به فاسد کردن عالم غیرت دارند، نسبت به آباد کردن عالم غیرت داشتیم و از راه آن وارد می‌شدیم. آن‌قدر که آنها برای موازین خودشان اصرار دارند و تمام ابزارها را به استخدام درآورده‌اند تا آن مفاهیم را در جان همه بنشانند، ما تلاش نمی‌کنیم. کاش ما به تفریحات نمی‌رفتیم، به گفتن حرف اضافه نمی‌پرداختیم و به همین روشی که شما به کار گرفته‌اید، به گفتن حرف اصلی جمهوری اسلامی می‌پرداختیم.

برچسب‌ها

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 21:09
کد خبر: 7173

https://tavoosebehesht.ir/node/7173

افزودن دیدگاه جدید