«غنیمت» کرمیار؛ غنیمت است

غنیمت برای کسانی که بعد از خواندن نامیرا و دشت‌های سوزان سراغ این اثر بروند حتما یک شگفتی خواهد بود. انصافا هم بعد از خواندن ماجراهای شیخ خزعل و عبدالله بن عمیر، حالا افتادن وسط داستان جیسکا و صادقی و پیمان کمی غیر منتظره است!

غنیمت برای کسانی که بعد از خواندن نامیرا و دشت‌های سوزان سراغ این اثر بروند حتما یک شگفتی خواهد بود. انصافا هم بعد از خواندن ماجراهای شیخ خزعل و عبدالله بن عمیر، حالا افتادن وسط داستان جیسکا و صادقی و پیمان کمی غیر منتظره است!

متن خبر

طاووس بهشت: «نامیرا» و «دشتهای سوزان» دو رمان معروف صادق کرمیار هستند که در چند سال اخیر سر زبان‌ها افتاده و در میان کتاب‌خوان‌ها برای خود جا باز کرده‌اند اما این نویسنده، رمان کمتر دیده شده‌ای هم دارد. نامیرا در سال ۸۸ منتشر شده است و دشت‌های سوزان در سال ۹۰؛ اما رمانی هم بین این دو از این نویسنده به بازر آمده است که اگرچه حتما به چشم اهلش آمده و خوانده شده، اما در مقایسه با دیگر آثار کرمیار، آنچنان که باید مورد بحث قرار نگرفته است. «غنیمت» رمانی ۱۸۶ صفحه‌ای‌ست که صادق کرمیار مثل دو اثر دیگراش آن را برای انتشار به دست انتشارات نیستان سپرده است و برای کسانی که بعد از خواندن نامیرا و دشت‌های سوزان سراغ این اثر بروند حتما یک شگفتی خواهد بود. انصافا هم بعد از خواندن ماجراهای شیخ خزعل و عبدالله بن عمیر، حالا افتادن وسط داستان جیسکا و صادقی و پیمان کمی غیر منتظره است! کرمیار برای نوشتن غنیمت از قصه‌های تاریخی فاصله گرفته و به سراغ موضوعی کاملا معاصر رفته است. او در این رمان حرف‌ها و نظراتش را مانند دو اثر بالا، در پس لایه‌های زیرین داستان قرار نداده و خیلی صریح‌ به بیان مواضعش پرداخته است. داستان این کتاب از نوروزی شروع می‌شود که آمریکا در پی حمله به عراق است. اصلان، رزمنده‌ای که همسرش را در ماجرای اشغال خرمشهر توسط عراق از دست داده و دختر خردسالش را هم گم کرده است، در تصاویر اخبار مرتبط با حمله آمریکا، نشانی از دختر گمشده‌اش می‌بیند و چنان بهم می‌ریزد که چیزی جز رفتن به عراق و پیدا کردن دخترش او را آرام نمی‌کند. رفتنی که البته همسر فعلی اصلان چندان با آن موافق نیست. حضور پسر و دختر اصلان در داستان با دیدگاه‌هایی متفاوت نسبت به این جنگ، یکی از موقعیت‌هایی است که نویسنده را کمک می‌کند تا حرف‌هایش را بزند. مخصوصا که پیمان –پسر اصلان- هم با کمی تاخیر با پدر همراه می‌شود و از نزدیک با آمریکایی‌ها برخورد می‌کند. ضرباهنگ تند داستان خواننده را مشتاق می‌کند تا کتاب را بدون زمین گذاشتن تا انتها مطالعه کند و از طرفی تزریق قطره‌چکانی اطلاعات به خواننده در فصل‌های مختلف، او را در تب و تاب چیستی ماجرا می‌گذارد، هرچند که این انتظار به گیجی و سردرگمی او نمی‌انجامد. علاوه بر موضوع و زمان روایت داستان، قلم کرمیار هم در این رمان کمی متفاوت است. او در غنیمت از سر بسیاری از موقعیت‌ها به سرعت می‌گذرد و برای پرداختن به ماجرا، از خیر پرداختن به جزئیات صحنه می‌گذرد. به جرئت می‌توان گفت داستانی که کرمیار در غنیمت آن را روایت می‌کند، به اندازه دو برابر حجم فعلی جای کار دارد. اتفاقات گوناگون به قدری در داستان رخ می‌دهد که بعضا خواننده حسرت می‌خورد نویسنده چرا انقدر راحت –و برخی موارد حتی با تمسک جستن به تصادف!- از آن عبور کرده است. برای مثال دستگیری شخصیت اصلی و همراهان توسط نیروهای آمریکایی یکی از این موقعیت‌هاست که خیلی زودتر از آن‌چیزی که فکرش را بکنید تمام می‌شود و متاسفانه این تمام شدن کمی هم دم دستی است. داستان شخصیت مهم دیگری هم دارد. قادر، اسیری عراقی است که بعد از جنگ در ایران مانده و همینجا زندگی تشکیل داده است. حالا با این اتفاقات او هم هوای وطن می‌کند تا سری به زن و بچه‌اش بزند. همراهی او بعنوان راهنما با اصلان –که زمانی در دوجبهه با هم جنگیده‌اند- باز هم یکی از موقعیت‌های داستان است که البته باز هم کرمیار چندان به ان نمی‌پردازد. البته کرمیار از این موقعیت مناسب (قرارگرفتن دو نفر که قبلا با هم می‌جنگیده‌اند در موقعیت دوستی و همراهی) برای کشاندن کتاب به ورطه ضد جنگ نویسی استفاده نمی‌کند. در حالی که برخی از نویسندگان بهانه های کمتر از این را هم برای ضد جنگ نویسی از دست نمی‌دهند. کرمیار در موقعیت‌های مختلف حرف خودش را می‌زند و. تکه‌اش را از زبان اصلان به قادر می‌اندازد و هرچند که هم‌اکنون با او همراه شده است و در جاهایی برایش دلسوزی هم می‌کند، اما پز روشنفکری بر نمی‌دارد که چه میدانم آن جنگ اشتباه بود و برادر کشی بود و… . از این منظر غیرت کرمیار که در غنیمت خودنمایی می‌کند ستودنی است. «غنیمت کرمیار» هرچند با نامیرا و دشتهای سوزان او متفاوت است اما حتما در فضای ادبیات ما غنیمت است؛ به چنگ آوردن این غنیمت را از دست ندهید.

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 21:18
کد خبر: 8048

https://tavoosebehesht.ir/node/8048

افزودن دیدگاه جدید