7 شاعر آیینی کشور از غدیر می گویند

<p>غدير، فقط مسئله‌ى شيعه نيست؛ مسئله‌ى مسلمانان، بلكه مسئله‌ى همه‌ى انسانهاست. آنهائى كه بينديشند، مي دانند كه اين خط روشن، خطى است كه متعلق به همه‌ى انسانهاست؛ جز اين راهى وجود ندارد. اگر قدرت در اجتماعات انسانى دست شيطان‌صفتان باشد، دنيا به همان راهى ميرود كه شما امروز مظاهر آن را در دنياى مدرن مشاهده ميكنيد.             برادران و خواهران عزيز! مسئله‌ى غدير از چند جهت قابل توجه و اهتمام است. نبايد تصور كرد كه عيد غدير يك عيدى مثل بقيه‌ى اعياد است.
متن خبر

غدير، فقط مسئله‌ى شيعه نيست؛ مسئله‌ى مسلمانان، بلكه مسئله‌ى همه‌ى انسانهاست. آنهائى كه بينديشند، مي دانند كه اين خط روشن، خطى است كه متعلق به همه‌ى انسانهاست؛ جز اين راهى وجود ندارد. اگر قدرت در اجتماعات انسانى دست شيطان‌صفتان باشد، دنيا به همان راهى ميرود كه شما امروز مظاهر آن را در دنياى مدرن مشاهده ميكنيد.             برادران و خواهران عزيز! مسئله‌ى غدير از چند جهت قابل توجه و اهتمام است. نبايد تصور كرد كه عيد غدير يك عيدى مثل بقيه‌ى اعياد است. اگرچه جنبه‌ى نمادين و معنا و مضمون در همه‌ى اعياد اسلامى هست، ولى نه به اندازه‌اى كه در عيد غدير اين معنا وجود دارد.غدير، فقط مسئله‌ى شيعه نيست؛ مسئله‌ى مسلمانان، بلكه مسئله‌ى همه‌ى انسانهاست. آنهائى كه بينديشند، مي دانند كه اين خط روشن، خطى است كه متعلق به همه‌ى انسانهاست؛ جز اين راهى وجود ندارد. اگر قدرت در اجتماعات انسانى دست شيطان‌صفتان باشد، دنيا به همان راهى ميرود كه شما امروز مظاهر آن را در دنياى مدرن مشاهده ميكنيد. هرچه دنيا مدرنتر بشود، خطرِ آنگونه حكومتها بيشتر ميشود. البته هرچه دنيا از لحاظ علم و معرفت پيشتر برود، امكان و احتمال بروز خط هدايت هم بيشتر ميشود. اينجور نيست كه ما با پيشرفت علم احساس كنيم كه اين خط هدايت عقب افتاد؛ نه، جلو مي رود.رهبر معظم انقلاب- در آستانه‌ى روز بسيج مستضعفين‌ سال 1389 ه گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛  آنچه که در ذیل می آید گلچینی از بهترین اشعار شعرای آیینی کشورمان است که اخیرا بمناسبت عید غدیر خم منتشر می شود. مجید تال باید که تو را حضرت منان بنویسد در حد قلم نیست که قرآن بنویسدهر دست گدایی که به سوی تو دراز استمفهوم قنوتی است که در بین نماز استسمت حرم توست دلم باز روانه((ای تیر غمت را دل عشاق نشانه))ایوان دلم خاک، طلایی بده مولاقدری به من خسته بهایی بده مولاآن چیست که در حج و طواف است...؟نشانه است((مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است))تکفیر نما عقربه ی قبله نماراچون اوست که سمت تو نشان داده خدا را...احمد(ص) به خدا غیر علی(ع) یار نمی خواستپیغمبر ما همسفر غار نمی خواسترفتند به بیراهه و خوردند به بن بست((تا بوده علی(ع) بوده و تا هست علی(ع) هست))بر اسب سوار است قیامت شده بر پادشمن به فرار است ازین حالت مولاشمشیر کشیده است که لشگر بگشایدباید برود یک تنه خیبر بگشاید«یا قادر» و «یا قاهر» و «یا فاتح» و «یا هو»این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو...مخصوص علی(ع) هست علی(ع) شیر خداوندآن یکه جوانمرد به تعبیر خداوند......از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد((با خشم علی(ع) هرکه در افتاد ور افتاد))...احمد(ص) زند آیا نفسی غیر علی(ع)...؟نهبالا برود دست کسی غیر علی(ع)...؟ته((من کنتُ)) که بر حیدر کرار (ع)رسیده استحقّ است و سرانجام به حقدار رسیده استمجید تالامشب هوای باغ نگاهم بهاری استواژه به واژه کار دلم بیقراری استباران و رود و چشمه و دریا قلم شدندبرگ درخت و بال ملک دفترم شدندبیتابم امشب و تب شعری گرفته امبا جمع شاعران شب شعری گرفته ام ...سعدی! نگاه کن به رخش باز جان بگیرازباغ های نخل علی ((بوستان )) بگیرحافظ! بیا و شاعر این بارگاه باشیعنی((غلام شاه جهان باش و شاه باش))پژواک بی نهایت خورشید نور اوای مولوی زشمس جمالش  بگو  بگو...((شیر خدا و رستم دستانم آرزوست))چون نام رستم آمده اینبار وقت اوستفردوسی! از شکوه نبردش چه دیده ایآیا شجاعت علوی را شنیده ای؟!قطبین عالم است سر تیغ ذوالفقاراز ضربه های دستش ((لا یمکن الفرار))نیما! برای پیرهنش شعر نو بگواز سادگیش از نمک و نان جو بگواواز هجوم زخم زبان خون به دل شدهسهراب! در مسیر علی آب گل شدهقیصر! میان کوچه علی سر به زیر شدعمر گلش بگو چقدَر زود دیر شد... مهدی رحیمیاز همان روزی که زلف یار را کج ساختندذوالفقار این تیغ معنادار را کج ساختندزلف یار در حجاب و ذوالفقار در نیامعلتی دارد که این آثار را کج ساختندخشت اول نام حیدر بود و چون بنا نگفتتا ثریا قد این دیوار را کج ساختندقبله‌گاه اهل معنی چون شکاف کعبه شدقبله‌گاه مردم دین دار را کج ساختندتا نریزد نام مولا مثل قند از گوشه اشپس برای طوطیان منقار را کج ساختندمهر حیدر ریخت همراه گناهان زیادروی دوشم تا که کوله‌بار را کج ساختندتا خلایق در ازل سرگرم مولا بوده انددر علی پیمانه اسرار را کج ساختندمن که ایوان نجف را دیده ام حس می‌کنمپیش آن ایوان در و دیوار را کج ساختندتا که در هر پیچ و خم نام علی را سر دهنددیده باشی در نجف بازار را کج ساختند... مرتضی امیری اسفندقه صداي كيست كه اين گونه روشن و گيراست؟ كه بود و كيست كه از اين مسير مي‌آيد؟ چه گفته است مگر جبرييل با احمد؟ صداي كاتب و كلك دبير مي‌آيد خبر به روشني روز در فضا پيچيد خبر دهيد:‌كسي دستگير مي‌آيد كسي بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست به دست‌گيري طفل صغير مي‌آيد علي به جاي محمد به انتخاب خدا خبر دهيد: بشيري به نذير مي‌آيد كسي كه به سختي سوهان، به سختي صخره كسي كه به نرمي موج حرير مي‌آيد كسي كه مثل كسي نيست، مثل او تنهاست كسي شبيه خودش، بي‌نظير مي‌آيد خبر دهيد كه: دريا به چشمه خواهد ريخت خر دهيد به ياران: غدير مي‌آيد به سالكان طريق شرافت و شمشير خبر دهيد كه از راه، پير مي‌آيد خبر دهيد به ياران:‌دوباره از بيشه صداي زنده يك شرزه شير مي‌آيد خم غدير به دوش از كرانه‌ها، مردي به آبياري خاك كوير مي‌آيد كسي دوباره به پاي يتيم مي‌سوزد كسي دوباره سراغ فقير مي‌ايد كسي حماسه‌تر از اين حماسه‌هاي سبك كسي كه مرگ به چشمش حقير مي‌آيد غدير آمد و من خواب ديده‌ام ديشب كسي سراغ من گوشه گير مي‌آيد كسي به كلبه شاعر، به كلبه درويش به ديده بوسي عيد غدير مي‌آيد شبيه چشمه كسي جاري و تبپنده، كسي شبيه آينه روشن ضمير مي‌آيد علي (ع) هميشه بزرگ است در تمام فصول امير عشق هميشه امير مي‌آيد به سربلندي او هر كه معترف نشود به هر كجا كه رود سر به زير مي‌آيد شبيه آيه قرآن نمي‌توان آورد كجا شبيه به اين مرد، گير مي‌آيد؟ مگر نديده‌اي آن اتفاق روشن را؟ به اين محله خبرها چه دير مي‌آيد! بيا كه منكر مولا اگر چه آزاد است به عرصه گاه قيامت اسير مي‌آيد بيا كه منكر مولا اگر چه پخته، ولي هنوز از دهنش بوي شير مي‌آيد علي هميشه بزرگ است در تمام فصول امير عشق هميشه امير مي‌آيد... سید حمید رضا برقعی که پیشوند ندارد، بدون پسوند استزبان رسمی اهل طریقت است سکوتسکوت حرف کمی نیست، عین سوگند استزمین یخ زده را گرم می کند آرامسکوت، معجزه ی آفتاب تابنده استسکوت پاسخ دندان شکن تری داردسکوت مغلطه ها را جواب کوبنده استسکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام استسکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند استسکوت کرد علی سالهای پی در پیهمان علی که در قلعه را ز جا کنده استهمان علی که به توصیف او قلم در دستمردّدم بنویسم خداست یا بنده ستعلی به واقعه جنگید با زبان سکوتکه ذوالفقار علی در نیام برّنده استعلی به واقعه کار مهم تری داردکه آیه آیه کتاب خدا پراکنده استاز آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند استاز آن سکوت که در عصر خود نمی گنجداز آن سکوت که ماضی و حال و آینده استاز آن سکوت که نامش عقب نشینی نیستاز آن سکوت که هنگام جنگ ترفند استاز آن سکوت که دستان حیله را بستهو دور گردن فتنه طناب افکنده استسکوت کرد علی تا عرب خیال کندابو هریره به فن بیان هنرمند استصحابه ای که فقط یک سوال شرعی داشتپیاز عکه به ذی الحجه دانه ای چند است؟!علی خلیفه شود پیرمرد بیغولهیکی است در نظرش با حسن که فرزند استملاک او به رگ و ریشه نیست، از این رو؛محمد بن ابوبکر آبرومند استعلی خلیفه شود شیوه ی حکومت اوبرای عده ای از قوم ناخوشایند استستانده می شود آن رفته های بیت المالازین درخت اگر میوه ای کسی کنده استاگر به پای کنیزانشان شده خلخالاگر به گردن دوشیزگان گلوبند استعلی خلیفه شد آخر اگر چه دیر ولیچقدر بر تنش این پیرهن برازنده استکنون لباس خلافت چنان زنی باشدکه توبه کار شده، از گذشته شرمنده استبرادرم! به تریج قبات برنخوردکه ناگزیر زبان قصیده برّنده استاگرچه روی زبان زبیر تبریک استاگرچه بر لب امثال طلحه لبخند استاگرچه دور و بر او صحابه جمع شدندولیکن از دلشان باخبر خداوند است سید محمد جواد شرافت یینه ای و خلق حیران صفاتتتابیده بر جان تو از ذات خدا نورچشمی که توفیق تماشای تو را داشتجسم تو را جان دیده و جان تو را نوردر حلقه ی عشاق تو ای صبح صادقبر هر لبی گل کرده «یا قدوس» ، «یا نور»قرآن وصفت سوره سوره با شکوه است«فرقان»«نبا»«یوسف»«قیامت»«هل اتی»«نور»از کعبه تا مسجد مسیر روشن توستاز آسمان تا آسمان از نور تا نورخورشیدی و بر شانه ی خورشید رفتیفریاد می زد آسمان : «نور علی نور»تو بوتراب و همسر تو مادر آباصل شما وصل شما نسل شما نورپایان کار دشمنان توست با نارآغاز راه دوستان توست با نوردر مدح تو چشم غزل روشن که دیده استوصف تو را از ابتدا تا انتها نور مهدی چراغ زاده بر در میخانه اینجا غیر از این مکتوب نیست«پارسا در مجلس رندان نشستن خوب نیست»رند را جز سر شکستن دیگرش محبوب نیست هر که سر را نشکند امشب به ما منصوب نیستمی زنم امشب دل دریا به دریا بیشتربیقرارم، بیقرارم، امشب اما بیشترباز باران قطره قطره در تنم جان ریختهبرسر آشفته ام زلف پریشان ریختهلیلة القدر است و دل اینجا فراوان ریختهعاشق آن باشد که هستی پای جانان ریختهدر طریق عاشقی نقش جنون باید کشیددر بیابان بلا هم بیستون باید کشیددر مسیر منزل لیلی که پرپر بهتراستراه پیمودن نه با پا بلکه با سر بهتراستسفرۀ دل باز کردن پیش دلبر بهتراستپس گدایی کردن ما پیش حیدر بهتراستآن جمال و هیبتش چون طعنه بر افلاک زددید عالم کعبه از عشقش گریبان چاک زدبین میدان رقص شمشیرش قیامت می کندبر زمین و آسمان حیدر زعامت می کندبس که با حقّ است و حق از او حکایت می کندروز محشر با علی حق هم قضاوت می کندو مسلمانی مگر در حفظ قران بودن استبا علی بودن فقط شرط مسلمان بودن استباز هم دارد زمین صحرای محشر می شودیکّه و تنها علی راهیّ خیبر می شودولوله از نعره اش درقلب لشکر می شودصور اسرافیل دارد صور حیدرمی شودجبرئیلش گفته تکبیر از سوی پروردگارلافتی الا علی لاسیف الا ذو الفقار علی اکبر لطیفیانکار من نیست که بنشینم املات کنمشان تو نیست که در دفترم انشات کنم عین توحید همین است که قبل از توبهباید اول برسم با تو مناجات کنم سالی یک بار من عاشق نشوم می میرمسالی یک بار اجازه بده لیلات کنم همه جا رفتم و دیدم که تو هستی همه جاتو کجا نیستی ای ماه که پیدات کنم؟ پدر خاکی و ما بچه ی خاکی توایمحق بده پس همه را خاک کف پات کنم از تو ای پیر طریقت که سر راه منیآن قدر معجزه دیدم که مسیحات کنم از خدا خواسته ام هر چه که دارم بدهمجای آن چشم بگیرم که تماشات کنم تو همانی که خدا گفت: تو ربُّ الارضیسجده بر اَشهد ان لایی الّات کنم مثل ما ماه پیمبر به خودت ماه بگواشهد انّ علیّاً ولی الله بگو یوسف رحیمی مولا براي از تو سرودن غزل کم است تلميح و استعاره ، مجاز و بدل کم استبايد براي مدح تو قرآن ناب خواندشعر و خطابه، قصه و ضرب المثل کم استآن لحظه که حلاوت نام تو بر لب استشيريني شکر که چه گويم، عسل کم استبايد براي مدح تو از صبح بدر گفتهيجاي نهروان و شکوه جمل کم استاي دست اقتدار خدا، فارس العرباصلا براي شان تو تعبير «يل» کم استشهره شده ميان عرب تک سواري اتآوازه هاي صاعقه‌ي ذوالفقاري ات اي آفتاب علم و يقين يا ابوترابهمواره در مدار تو دين يا ابوترابصبح نگات شمس ضحي يا ابالحسنتار عبات حبل متين يا ابوتراباز ابتداي خلقت خود کسب فيض کرددر محضر تو روح الامين يا ابوترابمولاي من ولايت تو از ازل شدهبا روح و جان شيعه عجين يا ابوترابالطاف بي کران تو اي قبله گاه جودمي بارد از يسار و يمين يا ابوترابدر رستخيز صبح قيامت براي ماعشق تو است حصن حصين يا ابوتراببا عطر و بوي هر نفست در مشام شهرجاري شده ست خلد برين يا ابوتراب چشمان روشن تو بهشت پيمبر استاصلاً سرشت تو ز سرشت پيمبر استتفسير کن براي همه محکمات رااسرار ناب آيه‌ي صبر و صلات رامولاي من تمام صفاتت الهي استآئينه اي تلألؤ انوار ذات راشرط حيات طيبه نور ولايت استاز ما مگير حضرت عشق اين حيات رابا نعمت ولايتت آقا خود خدابي شک گشوده بر همه باب النجات رايک لحظه در ولايت تو شک نمي کندهر کس شنيده زمزمه‌ي کائنات را تو آمدي کمي به زمين آسمان دهيتا که تجليات خدا را نشان دهي تسبيح انبياء معظم علي علي ستنقش لب پيمبر خاتم علي علي سترمز نجات حضرت موسي ميان نيلفرياد استغاثه‌ي آدم علي علي سترمز تقرب همه‌ي اهل کائناتآواي هر فرشته دمادم علي علي ستلبيک کعبه و حجر و مسجد الحرامزيبا ترين ترنم زمزم علي علي ستهر گوشه را که مي نگرم ذکر خير توستآقاي من عبادت عالم علي علي ستوقتي علي تجلي اسماء اعظم استبي شک تجليات خدا هم علي علي ست تو آمدي و عزت توحيد پا گرفتنور خدا زمين و زمان را فرا گرفت

برچسب‌ها

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 21:15
کد خبر: 7708

https://tavoosebehesht.ir/node/7708

افزودن دیدگاه جدید