این را فقط جوان ایرانی بخواند!

جوان ایرانی این روزها برای دریافت حقایق و سبک های صحیح زندگی عطش نشان می دهد و گهگاه میان این کتاب و آن کتاب و این فیلم و آن فیلم تقلا و تکاپو می کند. در این مسیر جستجوگرانه خوب است که او با الگوهای عملی مواجه شود. یکی از بهترین الگوها، امام خمینی (ره) است.

جوان ایرانی این روزها برای دریافت حقایق و سبک های صحیح زندگی عطش نشان می دهد و گهگاه میان این کتاب و آن کتاب و این فیلم و آن فیلم تقلا و تکاپو می کند. در این مسیر جستجوگرانه خوب است که او با الگوهای عملی مواجه شود. یکی از بهترین الگوها، امام خمینی (ره) است.

متن خبر

يادداشتی از: سيد مهدی سيدی    جوان ایرانی این روزها برای دریافت حقایق و سبک های صحیح زندگی عطش نشان می دهد و گهگاه میان این کتاب و آن کتاب و این فیلم و آن فیلم تقلا و تکاپو می کند. در این مسیر جستجوگرانه خوب است که او با الگوهای عملی مواجه شود. یکی از بهترین الگوها، امام خمینی (ره) است. کمی با حوصله در این گزاره ها راجع به امام توجه کنید: ایشان آب باقی مانده در نیمه لیوان را دور نمی ریختند؛ کاغذ می گذاشتند و دوباره استفاده می کردند. دستمال کاغذی را چند تکه می کردند و استفاده می کردند. به طلبه هایی شهریه می دادند که وظیفه شان را درست و دقیق و سخت کوشانه انجام می دادند.  موقع شهادت آقا مصطفی اجازه ندادند از تلفن بیت برای خبر دادن به تهران استفاده شود. می گفتند کار شخصی است. مکرر به اطرافیان می گفتند شما احتیاط نمی کنید. می گفتند با عدم احتیاطتان من را جهنمی نکنید. لیاس هایشان اگرچه کهنه بود اما بسیار تمیز بود. در خصوص نوسازی منزل مثل نصب لامپ؛ گچ کاری؛ پهن کردن فرش و . . . به راحتی اجازه نمی دادند. هدیه و نذورات را قبول می کردند، ولی همه را می بخشیدند. کتاب ها و اشیاء باستانی و نفیس را می گفتند به جایی بدهید که بتوانند نگهداری کنند. مثلاً موزه آستان قدس برای مرجعیت خود هیچ اقدامی نمی کردند. اجازه چاپ رساله از بیت المال نمی دادند. اجازه توزیع عکسان را نمی دادند. بعد از فوت آیات عظام به منظور اینکه برای مرجعیت مطرح نشوند برای ایشان مراسم های گوناگون ختم و هفت نمی گرفتند. خوراکشان بسیار محقرانه بود. نان و پنیر و سبزی و امثالهم همیشه در دوران نجف سخت ترین شرایط را برای خود مهیا می کردند چرا که می گفتند مردم ایران به خاطر من در آزار و رنج و شکنجه است. مکرر می گفتند آقایان طلبه باشند. نیاز به تشریفات ندارند. خودشان نیز همینگونه بودند. موقعی که برای آمدن ایشان به ایران برنامه ریزی می کردند پیغام دادند که مگر می خواهند کورش را وارد ایران کنند. طلبه ای رفته و الان هم طلبه ای بر می گردد. هر روز یا هر چند روز یکبار حساب مالی منزل را دقیقا چک می کردند و بررسی می کردند و تذکر می دادند. بارها اجناسی که گران خریده شده بود و یا زیاد خریده شده بود را دستور می دادند برگردانند. تا حتی زمان رهبری شان دستور می دادند حق ویزیت پزشکانی که ایشان را معاینه کرده اند بپردازند. به احمد آقا و آقا مصطفی همان شهریه ای را می دادند که به یک طلبه افغانی می دادند. شیر آب را به اندازه نیاز برای وضو باز می کردند. به اسراف آب و برق خیلی حساس بودند. منزلشان در نجف 60 متر و در جماران 70 متر زیربنا داشت. هرجا که می شد می نشتند. در درس و غیر آن برای خود هیچ مسند و یا جایگاه خاصی را در نظر نمی گرفتند. اجازه نمی دادند ایشان را از دیگران متمایز کنند. در امور مالی فقط می گفت با من مشورت کنید و از من کسب تکلیف کنید. حتی اجازه تعیین تکلیف پسرهایش را هم در مورد خریدهای خانه نمی داد. اخبار که سخنرانی های ایشان را پخش می کرد به قسمتی که مردم شعار خمینی بت شکن می دادند می رسید امام صدای تلویزیون را می بست تا نشنود. امام دائم المراقبه بودند که مبادا مسؤولیتی که دارند باعث بسط و گسترشی در زندگی ایشان بشود. جوان ایرانی اینها را بخواند و راه را بیابد.

تاریخ آخرین تغییر
پنجشنبه, اردیبهشت 2, 1400 - 21:11
کد خبر: 7378

https://tavoosebehesht.ir/node/7378

افزودن دیدگاه جدید